چرا برای اقتصاد “غیرتی” نمی شویم؟!

چرا برای اقتصاد “غیرتی” نمی شویم؟!

سال هاست اقتصاد یکی از محوری ترین کلیدواژه های فرمایشات مقام معظم رهبری در جمع های مختلف بوده است. از دیدار اقشار مختلف مردم گرفته تا جمع مسئولین. نامگذاری سال های اخیر هم حجت را بر همه تمام کرده است.

اما علی رغم این میزان تاکید و تکرار که شاید به جرات بتوان گفت در طول تاریخ انقلاب اسلامی بی سابقه بوده، حرکت های صورت گرفته به هیچ وجه رضایت بخش نیست. به نظر نیم نگاهی به وضع موجود در جامعه برای اطمینان از رضایت بخش نبودن تلاش های محدود انجام شده کفایت می کند.

از آسیب های پرشمار لیبرال مسلک ها و کسانی که هیچ اعتقادی به انقلابی گری و به تبع آن اقتصاد مقاومتی ندارند، به اندازه کافی گفته ایم و شنیده ایم؛ حال وقت آن رسیده سوزنی به خودمان بزنیم.

چرا بخش عمده ای از کسانی که در دایره نیروهای انقلاب تعریف می شوند از وضع موجود احساس خطر نمی کنند. بسیار دیده ایم که کوچکترین مصداق ولنگاری فرهنگی یا اتفاقات مخل امنیت یا مغایر با ارزش ها آنگونه نیروهای انقلاب را غیرتی کرده که با تمام وجود به میدان زده اند و تا رفع کامل آن کاستی از پای ننشسته اند.

اما آن چه که دیده می شود یک بی اعتنایی کلی به دغدغه های اقتصادی است. در این متن مروری کوتاه داریم بر علت های این بی اعتنایی و بی تفاوتی:

نبود  پشتوانه فکری و شناخت کافی از گفتمان انقلاب اسلامی

عدم آشنایی با آثار، اندیشه ها و تجارب بزرگان و بی اطلاعی از عقبه جریان های سیاسی و فرهنگی و… منجر به درکی سطحی و ناقص از مبانی انقلاب اسلامی می شود. حال وقتی برخی نیروهای هر چند دلسوز و متعهد با درکی تقلیل یافته از انقلاب پا به عرصه فعالیت می گذارند اوج فعالیت ها به حرکت های ویترینی و نمایشی بی اثر که شاید لفظ تیله بازی فرهنگی و سیاسی و… برای آن مناسب تر باشد خلاصه می شود. مقدس مآبان بی هنر که نادانسته تیشه به ریشه اسلام و انقلاب می زنند در چنین بستری پدیدار می شوند.

وقتی این نگاه سطحی پدیدار می شود “انقلابی گری” به اشتباه صرفا به معنای “موافقت و همدلی با انقلاب اسلامی سال ۵۷” و “دفاع مطلق از وضع موجود” تعبیر می شود. این درک استحاله شده و تشریفاتی هیچ گاه اولویت ها را نخواهد شناخت و به دنبال تغییر و بهبود اوضاع جامعه نخواهد رفت. در صورتی که انقلاب، همانگونه که از نامش پیداست به دنبال تغییر است و انقلابی باید در پی تسری نگاه انقلابی به تمامی عرصه ها و حوزه ها باشد.

به روز نبودن و تحلیل غلط از وضع موجود

علاوه بر کسانی که از نبود پشتوانه کافی فکری و علمی رنج می برند، برخی افراد مسلط نیز با گذر زمان و تغییر ماهیت تهدیدها و آسیب ها از قافله جا مانده اند.

روزگاری حجم وسیعی از شبهات مبنایی از سوی کانون های نفاق به جامعه تزریق شد. در آن نبرد سنگین علمی و فکری، انقلابی ها پیروز از میدان خارج شدند و به تمامی شبهات پاسخ دادند. از همین رو بود که کانون های نفاق طی سال های بعد جنس شبهات خود را از مبنایی به شبهات مصداقی تغییر دادند. یعنی وقتی دانستند نمی توانند در اصل حاکمیت اسلامی، ولایت فقیه و… تشکیک ایجاد کنند سراغ این رفتند که چرا فلان فرد فلان حرف را زد و فلان کار را انجام داد.

اما از اواسط دهه ۸۰ که جریان مخالف انقلاب اسلامی تغییر رویه داد و به جای تلاش برای برقراری دموکراسی سکولار، روی اقتصاد و حرکت در مسیر سرمایه داری تمرکز کرد، بخش عمده ای از انقلابی ها جا ماندند.

انقلابی هایی که برای بحث های نظری پیرامون سکولاریزاسیون و لیبرالیسم آمادگی کامل داشتند با این فضا بیگانه اند. وقتی عده ای زیر نقاب اصلاح به دنبال براندازی بودند در بین اقشار مذهبی جامعه حساسیت ایجاد می شد اما مسیر جدید آن ها حساسیت زا نیست.

پیشتر بحث های کلامی راه می افتاد اما مسیر استحاله در سکوت مطلق رخ می دهد. حلقه کیان دهه ۷۰ امروز جایی حوالی اتاق های بازرگانی شکل می گیرد!

انقلابی ها اگر به سرعت خود را برای فضای جدید تجهیز نکنند در انفعال کامل تنها نظاره گر استحاله انقلاب اسلامی خواهند بود.

سیاست زدگی و جدایی از جامعه

وقتی معنای انقلاب اسلامی تقلیل پیدا می کند، سیاست زدگی رشد خواهد کرد. همه چیز از دریچه این جناح و آن جناح تحلیل خواهد شد و اوج آمال نیروهای سیاسی کسب قدرت و گرفتن آن از دست جناح رقیب خواهد بود.

در چنین شرایطی است که وضع ناگوار اقتصادی هم به دستاویز و چماقی برای استفاده علیه رقبای سیاسی تبدیل می شود و دغدغه ها رنگ می بازد.

محصور شدن در این فضا قوه تحلیل را به قهقرا می برد و احساس خود نخبه پنداری را به وجود می آورد. فرد سیاست زده چنان غرق در اخبار و تحلیل های کانالیزه شده و همه چیز را از دریچه سیاستمداران محبوب خود (که کارکردی مشابه با سلیبریتی ها پیدا کرده اند) می بیند که از فضای پیرامونی خود به طور کامل منقطع می شود.

اینجاست که گرانی گوشت و احتکار فلان ماده غذایی در شهرش و یا بیکاری جوان همسایه و طلاق یکی از بستگان بواسطه فقر، برای او اهمیتی نخواهد داشت چرا که به گمان خام خود دارد مسائل کلان و مهمتری در عرصه سیاست داخلی و خارجی می اندیشد!

دنیاطلبان و محافظه کاران بی مساله

«محافظه‌کاری، قتلگاه انقلاب است.» ۲. رهبر انقلاب اسلامی در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر ۱۲/۲۲/۱۳۷۹)

محافظه کاران انسان های بی آرمان بدون دغدغه اند. از یکسو مشکلات متعدد حتی اندکی برایشان اهمیت ندارد و از سوی دیگر از واقعیت ها فراری اند.

دغدغه و مساله وقتی تولید می شود که فرد بین وضع مطلوب و آرمانی و وضع فعلی تفاوت می بیند. کسی که نه توان مشاهده و تحلیل وضع موجود را دارد و نه علاقه مند به این کار است و از سوی دیگر قائل به هیچ آرمان و هدفی نیست هیچ گاه دغدغه و مساله نخواهد داشت.

افراد ظاهر الصلاح به ظاهر انقلابی که تنها هدفشان کسب قدرت یا ثروت است نمی توان انتظار دغدغه مندی داشت. آنان ژست های انقلابی و عدالتخواهانه را هم مصادره کرده و به پله ای برای پیشرفت خود بدل می کنند.

به جرات محافظه کاران، خطرناک ترین طیفی اند که راه را بر بهبود اوضاع، ازجمله اولویت اصلی امروز کشور یعنی اقتصاد سد کرده اند. اگر خطر محافظه کاران از خطر حرکت های براندازانه و منافقانه به مراتب بیشتر نباشد، یقینا قطعا کمتر هم نیست.

مصلحت اندیشی

در این میان بخش عمده ای از نیروهای انقلابی متعهد و دلسوز، از وضع وجود جامعه اطلاع داشته و از خطرات نگران اند. اما عقیده دارند مصلحت نظام ایجاب می کند که برخی از مشکلات در فضای عمومی جامعه مطرح نشوند چرا که دشمنان از آن ها علیه نظام سوء استفاده می کنند. گرچه این رویکرد در برخی موارد جزو ضروریات است اما تعمیم آن به تمام عرصه ها در شرایطی که با حجم وسیعی از مشکلات، بخصوص مشکلات اقتصادی و معیشتی گرفتاریم به هیچ وجه قابل توجیه نیست.

بایکوت و مخفی کردن مشکلات در عصری که دسترسی آزاد به وقایع برای عموم مقدور است از یکسو پایه اعتماد مردم را سست می کند و از سوی دیگر به فراموشی و راحت طلبی متولیان امور دامن می زند.

**

خلاصه کلام این که در شرایط امروز کشور، ضرورت دارد هر کس که خود را انقلابی می داند با تقویت درک خود از مبانی انقلاب اسلامی و قوه تحلیل خود برای آشنایی صحیح با وضع موجود، خود را برای مواجهه با تهدیدها و آسیب های فعلی جامعه تجهیز کند و با تهذیب نفس و با کیاصت از ورود به زمین بازی محافظه کاران، دنیاطلبان، مقدس مآبان بی هنر، سیاست بازان و مصلحت اندیشان پرهیز نماید.

شناسایی نقاط ضعف اقتصاد کشور، از جمله نظام مالیاتی، واردات، صادرات و تولید و ارائه راهکارهای ایجابی در عرصه نظری و تبیین مولفه های اقتصاد مقاومتی به زبان ساده و پیاده سازی آنان در مقیاس بومی، جزو ضروریاتی است که خلاء ورود نیروهای دلسوز انقلابی در آن ها به وضوح مشاهده می شود.

هادی پورافشار

انتهای پیام/