نظام انقلابی امت و امامت در اندیشه رهبر انقلاب

نظام انقلابی امت و امامت در اندیشه رهبر انقلاب

رهبر معظم انقلاب‌اسلامی سال گذشته در دیدار با مردم آذربایجان شرقی نظام جمهوری اسلامی را به‌عنوان «نظام انقلابی امت و امامت» معرفی کرده و فرمودند: «یک آگاهی انقلابی، یک کمال سیاسی، در ملّت ایران به توفیق الهی به‌وجودآمده است که می‌توانند تفکیک کنند بین نظام انقلابیِ «امّت و امامت» و بین تشکیلات دیوان‌سالاری؛ … انقلاب یعنی نظام انقلابی؛ این نظام اسلامی، همین نظام امّت و امامت»
به نظر می‌رسد برای فهم دقیق‌تر از نظام انقلابی امت و امامت باید به اندیشه و بیان شخص معظم‌له مراجعه نمود. فصلی در کتاب «طرح کلی اندیشه‌های اسلامی در قران» به قلم معظم‌له به این مهم می‌پردازد. جهت بهره‌مندی هرچه بیشتر مخاطبان محترم خلاصه‌ای از مباحث طرح‌شده در این فصل که شاکله این نظام انقلابی را آشکار می‌سازد، تقدیم می‌گردد:
ولایت
اندیشه و بینش نوینی که به‌وسیله پیامبر از سوی خدا مطرح می‌گردد و پیام زندگی نوینی را می‌دهد، در صورتی می‌تواند رسالت بنای آن‌چنان زندگی‌ای را به انجام رساند که نخست در فکر و روان و عمل یک جمع متشکل و پیوسته، تحقق و عینیت بیابد.
این جمع که تشکیل جبهه متین و غیرقابل نفوذی را می‌دهند لازم است هر چه بیشتر، وحدت و خلل‌ناپذیری خود را استوار کرده و قویاً سعی کنند که در جریان‌های فکری و عملی مخالف، هضم و حل و نابود نشوند. این منظور، مستلزم آن است که از هرگونه اتصال و وابستگی‌های دیگر – که موجب تضعیف و کمرنگ شدن جبهه مؤمن خواهد شد – بپرهیزند و در صورت لزوم و امکان، حتی روابط معمولی خود را نیز با آنان بگسلند.
این جبهه‌گیری و صف‌آرائی فکری و عملی در عرف قرآن ولایت (موالات، تولی) نامیده می‌شود.
همین جمع پیوسته – که سنگ زاویه جامعه اسلامی و پایه اصلی امت اسلامی است، آن روزی که به امتی نیرومند تبدیل شد و جامعه‌ای به شکل و قواره اسلام پسند، بنا کرد باز برای حفظ وحدت و یکپارچگی خود و جلوگیری از نفوذ و اخلال دشمنان، لازم است اصل ولایت را رعایت کند.
پیوندهای امت اسلامی
جبهه واحد و پیوسته‌ای که در حقیقت، بانی مدینه فاضله اسلامی است پس از تشکیل واحد عظیم امت، در سطح عموم مؤمنین و معتقدین به دین گسترش می‌یابد و اصل ولایت در موضع‌گیری‌های داخلی و خارجی امت اسلامی تجلی می‌کند.
در داخل، همه آحاد و جناح‌های ملت موظف‌اند که با دقت و احتیاطی تمام، نیروها را در یک راه و به‌سوی یک هدف بسیج کرده و از تشتت و تفرق که موجب هرز رفتن بخشی از نیروهاست بشدت بپرهیزندو در خارج از هرگونه رابطه و پیمان و مودتی که جهان اسلام را در خطر فرودست شدن و از استقلال محروم ماندن قرار دهد، اجتناب ورزند.
بسی روشن است که حفظ و رعایت این هر دو رویه ولایت (اتصال و ارتباط و وابستگی داخلی و جدائی و تأثیرناپذیری و عدم وابستگی خارجی) مستلزم وجود یک قدرت متمرکز و مسلط است که در حقیقت، واحد تبلوریافته‌ای از همه عناصر مثبت و سازنده اسلام باشد (امام – حاکم اسلامی) و نیز مستلزم آن است که رابطه‌ای عمیق و نیرومند، همه آحاد امت را به شخص حاکم (امام) یعنی محور اساسی فعالیت و نشاط عمومی جامعه، پیوند زند و آنان را با او وابسته سازد… و در اینجاست که بعد دیگری از ابعاد ولایت، جلوه‌گر می‌شود. و آن ولایت امام و پیشوای عالم اسلام است.
بهشت ولایت
یک جامعه در صورتی دارای ولایت است که در آن ولی مشخص بوده و عملاً مصدر و الهام‌بخش همه نشاط‌ها و فعالیت‌های زندگی باشد. و یک فرد در صورتی دارای ولایت است که شناخت درستی از ولی داشته و برای هر چه بیشتر وابسته و مرتبط ساختن خود به او – که مظهر ولایت خدا است – دائماً در تلاش و کوشش بسر برد. ازآنجاکه ولی جانشین خدا و مظهر سلطه و قدرت عادلانه الهی در زمین است، از همه امکانات و استعدادهایی که در وجود انسان‌ها برای تکامل و تعالی نهاده شده، به سود آنان بهره‌برداری می‌کند و از اینکه حتی اندکی از این زمینه‌های مساعد در راه زیان انسانیت به کار رود و یا نابود و خنثی گردد – که این نیز خود زیان بزرگی است – مانع می‌گردد. عدل و امن را که برای رویش و بالندگی نهال انسان، همچون زمینی مستعد و آبی گوارا و هوائی مساعد است، در محیط‌زیست آنان تأمین می‌کند و از بروز جلوه‌های گوناگون ظلم (شرک، تعدی به غیر، تعدی به خود) جلوگیری می‌نماید. همه را به‌سوی بندگی خدا سوق می‌دهد، خرد و بینش انسانی را به باروری می‌رساند، آنان را به کار و ابتکار سوق می‌دهد، یاد خدا (نماز) تقسیم عادلانه ثروت (زکوه) اشاعه نیکی‌ها (امربه‌معروف) و ریشه‌کن ساختن بدی‌ها و نابسامانی‌ها (نهی‌ازمنکر) را برنامه اساسی خود می‌سازد و خلاصه، انسانیت و پدیده انسان را به هدف و غایت از آفرینشش نزدیک و نزدیک‌تر می‌سازد.
در پیرامون ولایت
در پیرامون اصل ولایت – با آن گستردگی و جامعیتی که در قرآن به این اصل داده‌شده است – مسائل فراوانی مطرح می‌گردد که گاه هر یک از آن‌ها نیز می‌تواند خود مانند اصلی در شناخت جهت‌گیری‌های اسلامی بشمار آید. در آیات زیر برخی از آن‌ها را با تدبر و دقت می‌توان به‌دست آورد:
۱-     ولی جامعه اسلامی – یعنی آن قدرتی که همه فعالیت‌ها و نشاط‌های فکری و عملی را رهبری و اداره می‌کند – خدا است و هر آنکه خدا وی را – بنام یا به نشان – به ولایت بگمارد: انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون ولی و رهبر و حاکم شما فقط خدا است و رسولش و مؤمنانی که نماز را بپا می‌دارند و زکوه را در حالیکه در رکوع‌اند ادا می‌کنند.
۲-     ولایت خدا و پذیرش آن از طرف مؤمنان باشی از یک فلسفه و زیربنای فکری است که در جهان‌بینی اسلام مقرر گردیده و بنابراین، یک امر طبیعی است.
۳-     هر ولایتی به‌جز ولایت خدا و جانشینانش، ولایت شیطان و طاغوت است. پذیرش ولایت شیطان موجب آن است که شیطان بر همه نیروهای سازنده و آفریننده‌ای که در وجود آدمی نهاده شده، تسلط یافته و آن‌ها را در مجرای هواها و هوس‌های خویش درآورد. طاغوت ازآنجاکه جز برای بهره‌مندی‌های خود، برای هیچ‌چیز دیگر اصالتی قائل نیست و منافع جامعه را جز از دریچه سود شخصی نمی‌نگرد و اساساً به نیازهای انسانی و امکانات وی در طبیعت، واقف نیست، رهبری‌اش برای جامعه انسانی، منشأ زیان و خسارت و بر باد رفتن بسی از انرژی‌های ارزنده او است. بر اثر همین بی‌اطلاعی و بی‌اعتنائی است که در جامعه و جهان تحت ولایت طاغوت، انسان‌ها از نور معرفت و انسانیت و از فروغ زندگی آفرین آئین خدا محروم مانده و در ظلمات جهل و هوس و شهوت و غرور و طغیان، محبوس و اسیر می‌گردند.
۴-     ولایت طاغوت و شیطان در نظام جاهلی و طاغوتی، مؤمن را با هزاران پیوند و رابطه، به قدرت طاغوت وابسته می‌سازد و او را با تور نامرئی نظام جاهلی محاصره کرده، آزادی را از او سلب نموده، بی‌اختیار به‌سوی سرانجامی که در انتظار آن نظام است می‌کشاند و از به کار رفتن نیروی او در راه خدا و در مسیری که آئین و برنامه و خط‌مشی اسلامی مقرر نموده بازمی‌دارد.
این واقعیت تخلف‌ناپذیر، مسئله هجرت را مطرح می‌سازد: هجرت یعنی گریختن از قیدوبندهای نظام جاهلی و رساندن خویش به محیط آزاد اسلامی، ازآنجاکه همه عوامل و انگیزه‌ها آدمی را به هدف خداپسند نزدیک می‌سازد آنجا که جریان طبیعی جامعه به سمت تعالی و تکامل فکری و روحی و مادی است، آنجا که راه‌های نیکی گشوده و درهای بدی و شرارت، فروبسته است… یعنی جامعه اسلامی.
پس بنابر اصل ولایت هجرت یک تعهد فوری و ضروری برای مؤمن است به تعهد منتقل شدن از محیط جاهلی به جامعه اسلامی و قدم نهادن به منطقه ولایت الله.