ماندن یا رفتن سعادت، مساله مردم این است؟!

ماندن یا رفتن سعادت، مساله مردم این است؟!

ندای ارومیه – هادی پورافشار؛ می گویند اینجا در آذربایجان غربی تقسیم بندی های مرسوم سیاسی معنا و مفهومی ندارد. شاید در بسیاری از نقاط دیگر کشور قرار گرفتن در لیست امید یا لیست منتسب به اصولگرایان برگ برنده یک سیاستمدار به حساب بیاید اما اینجا مردم دل خوشی از اصلاح طلب و اصولگرا ندارند. شاید به جرات بتوان علت اصلی آن را عقب ماندگی استان در تمام ابعاد زندگی اجتماعی دانست. جایی که از دعواهای بیهوده چپ و راست آن چه که سهم مردم شده چیزی جز رتبه های آخر در توسعه و پیشرفت و اول در فقر و بیکاری و بی سوادی نبوده است.

سیاسیون استان هم این قاعده را به خوبی درک کرده اند. شاید در عرصه سیاسی کشور، چرخش ۱۸۰ درجه یک سیاستمدار سه دهه زمان نیاز داشته باشد، اما اینجا در آذربایجان غربی آبی از آب تکان نمی خورد اگر پیش از انتخابات رقیبت را روباه خطاب کنی و به آن یکی نسبت دیگری بدهی اما پس از دو هفته دست هر دو را به نشانه اتحاد بالا ببری. یا اگر در سوابق تشکیلاتی ات چیزی جز عضویت در بسیج دانشجویی و بسیج اساتید نباشد اما یک شبه با تغییر رنگ اصلاح طلب شوی. و یا اصلا در خلاء گفتمانی بدون کوچکترین تجربه سیاسی از قِبَل رانت اسمی و با پشتوانه مادی به شخصیت سیاسی بدل شوی.

در چنین فضایی تنی چند از قلم به دستان که آنان نیز بر قواعد معامله مسلط اند، در نبود تاریخ نگاران با انشانویسی، تاریخ خودخوانده شان را می نگارند. قصه ای می نویسند و به نام جریان شناسی برای رجال طرف معامله خود هویت می آفرینند.

در رسانه های آذربایجان غربی مردم نیز واژه ای است که هر کس قرائت خود را از آن دارد. همین چند وقت پیش بود که در پی عزل فرماندار سلماس و مدیرکل اجتماعی استانداری آذربایجان غربی (دو مدیری که پیش از انتخابات برای دولت سنگ تمام گذاشته بودند)، رسانه های موسوم به هویت طلب مدعی شدند دولت صدای مردم آذربایجان را نشنیده است.

در مقابل هویت طلبان، رسانه های حامی شهردار ارومیه (مسئول ستاد احمدی نژاد در سال ۸۸ که چندی پیش گفت الگوی فکری اش هاشمی رفسنجانی است) همین دو عزل و نصب را نماد شنیده شدن صدای مردم توسط دولت قلمداد کردند و گفتند رای مردم به روحانی در آذربایجان غربی رای آنان به سعادت بود.
اما هیچ کدام از این رسانه ها نگفتند این مردم مورد ادعایشان دقیقا چه کسانی هستند که در کوچه ها و خیابان های آذربایجان غربی ردی از آنان دیده نمی شود!

حال چند روزی است که رسانه های حامی شهردار خبر احتمال استاندار شدن فریدون همتی را در فضای رسانه استان مطرح کرده اند. همتی مدیر ایلامی و استاندار فعلی قزوین که در جریان شناسی سیاسی جزو نزدیکان رحمانی فضلی و حلقه لاریجانی شناخته می شود.

آمدن همتی به آذربایجان غربی البته پیش تر در سال ۹۲ نیز مطرح بود. بسیار جدی تر از امروز. گرچه آن روزها تا به این اندازه در کانون توجه رسانه ها قرار نگرفت. آن روزها همه چیز برای او خوب پیش رفته بود تا این که ج.ج، مهره اصولگرایی که با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید به سیاق مرسوم در استان تغییر رنگ داده بود، با اعتباری که نزد دولت جدید دست و پا کرده بود دقیقه ۹۰ از آمدنش جلوگیری کرد.
هیچ کس چون خود همتی نمی تواند نقش ج.ج را در جلوگیری از این تغییر و تحول بازگو کند.

پس از منتفی شدن استانداری همتی، گرچه نماینده سابق ارومیه نقش موثر و فعالی در فعل و انفعالات انتخاب استانداری داشت اما خود از رسیدن به این مسند باز ماند. از کمپین رضازاده که با کمک یاران اصلاح طلب و اصولگرا و بخشی از ستاد قالیباف و… به راه افتاده بود هم آبی گرم نشد.
حتی تلاش شهربانو امانی و متقاعد کردن خاتمی برای سفارش عباس خورشیدی به مجید انصاری هم نتیجه نداد و در نهایت استانداری سهم سعادت شد. کسی که تجربه اش یک سر و گردن از سایر گزینه ها بیشتر بود. از یاران هاشمی و از نزدیکان ترکان!

در روز معارفه اش گفت بیایید در دولت اعتدال همه با هم حرکت کنیم. تندروها کمی کندتر بروند و کندروها کمی تندتر بیایند! سعادت فن تعامل با نیروهای سیاسی را خوب می داند. این بارزترین ویژگی و رمز ماندگاری او است.
او یک روز در جمع جوانان اصلاح طلب از تعداد جمعیت حاضر در مراسم گرامیداشت ۹ دی در سال ۹۲ ابراز خشنودی می کند و روز دیگر چنان علیه اصلاح طلبان موضع می گیرد که رسانه ها تیتر بزنند سعادت اصلاحات را نقره داغ کرد!

گرچه در میانه راه بسیاری از همراهان سابقش و چهره های با نفوذ اصلاح طلب گفتند که وقت عبور از سعادت فرا رسیده اما او با ماندگار شدنش نشان داد در آذربایجان غربی قواعد دیگری حکمفرما است و زور سیاسیون پشت پرده به نیروهای میدانی می چربد.

این بار اما، در بزنگاه انتخاب استاندار آن چه که کفه ماندگاری او را سنگین تر می کند، نه فقط فن تعامل، بلکه هزار و یک مصلحت دولت روحانی است که اگر نادیده گرفته شود هزینه های زیادی برایش در پی دارد.

هر آن چه که روایت شد تنها داستانی شاید جذاب برای حلقه محدود خواص این استان است و ماندن یا نماندن سعادت فرقی برای مردم نمی کند. چرا که تجربه نشان داده از این آمدن و رفتن ها آبی برای آن ها گرم نمی شود!

انتهای پیام/