انکارِ دیوار؟!

انکارِ دیوار؟!

دیوارکشی در جمهوری اسلامی حقیقت دارد. نباید کتمانش کرد. پیشینه‌ی این پدیده‌ی زشت و متحجرانه، به اواخر دهه‌ی شصت برمی‌گردد. آنجا که دولتمردانِ جمهوری اسلامی پس از یک بیداریِ تئوریک و ندامت از سیره‌ی مردمانه‌ی انقلاب اسلامی، به یکباره متحول شده و بر پایه‌ی مانیفستِ مانور تجمل، دیوارهای بلندِ اشرافیت را دورِ خود بلند کردند.

ما اگر در قصه‌ها و افسانه‌ها شنیده بودیم که عده‌‌ای در جمهوری اسلامی به دنبالِ دیوارکشی بوده‌اند، در عالَمِ واقع دیدیم و تجربه کردیم این دیوارها را. دیوارهایی که همچنان هست و هر روز نفوذناپذیرتر و مرتفع‌تر می‌شود.
ظالمانه‌ترین دیوارکشی در جمهوری اسلامی، همین است که اتفاقاً برخلافِ توهمِ دیوارکشی در پیاده‌روها و دانشگاهها، بسیار هم واقعی است. دیوارکشی میان دنیای واقعیِ مردمان و دنیای توهّمیِ دولتمردان!

اصحابِ دیوار، وقتی در آن سوی دیوارِ خودساخته قرار می‌گیرند، از تمام آلام و مصائب مردم، جز وَهمی گذرا نمی‌بینند و نمی‌شنوند.
از پشت دیوارِ بلندِ اشرافیت است که شِکوه‌ها و ناله‌ها و ربنا های شبانه‌روزِ درماندگان و بیچارگان به درگاهِ پروردگارشان، موسیقیِ سرخوشانه‌ی شجریان جلوه می‌کند!

 

*روح الله رشیدی