مصدّق به امریکا اعتماد کرد، کتکش را هم خورد

مصدّق به امریکا اعتماد کرد، کتکش را هم خورد

یک عده‌ای از روی ساده‌لوحی بعضاً، بعضی هم از روی غرض – نمیشود انسان قضاوت قطعی نسبت به اشخاص بکند، اما کار آدم ساده‌لوح، با کار آدم مغرض، در ماهیت خود تفاوتی پیدا نمیکند – خوشحال میشوند که بله، بیاییدبا امریکا مذاکره کنیم؛ نه، اینجور نیست، مذاکره مشکلی را حل نمیکند؛ مذاکره‌ی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا اینها به وعده‌های خودشان عمل کردند؟ شصت سال است که از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای ۲۸ مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکاییها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایی بود. تدبیر کار را خودشان هم اعتراف کردند، اقرار کردند. بعد هم حکومت ظالمانه‌ی پهلوی را سالهای متمادی بر این کشور مسلط کردند، ساواک تشکیل دادند، مبارزان را به زنجیر کشیدند، شکنجه کردند؛ این مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برهه‌ای مسئولین کشور روی خوش‌بینیهای خود به اینها اعتماد کردند، از آن طرف، سیاست دولت آمریکا، ایران را در محور شرارت قرار داد. (بیانات در دیدار فرماندهان و جمعی از کارکنان‌ نیروی هوائی ارتش جمهوری ۱۹/۱۱/۹۱)

این رویکرد استکباری که آمریکاییها دارند و از ده‌ها سال پیش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است که در ملّتهای دنیا یک احساس  بی اعتمادی و بیزاری نسبت به دولت آمریکا به‌وجود بیاید؛ این مخصوص کشور ما نیست؛ هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکاییها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکاییها متوسّل شد؛ آمریکاییها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند. روابط رژیم طاغوتی سابق با آمریکا خیلی صمیمی بود، در عین حال زیاده‌خواهىِ آمریکا آنها را هم به ستوه آورده بود؛ همین کاپیتولاسیونی را که گفتیم – مصونیّت قضائی مأمورین آمریکا – تحمیل کردند بر آنها؛ آنها هم پشتوانه‌ای جز آمریکا نداشتند، مجبور شدند قبول کردند. (بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان ۱۲/۸/۹۲) 

جالب این است که بدانید حکومت مصدق که به وسیلهی آمریکائیها سرنگون شد، هیچگونه خصومتی با آمریکائیها نداشت. او در مقابلهی با انگلیسیها ایستاده بود و به آمریکائیها اعتماد کرده بود؛ امیدوار بود که  آمریکائیها به او کمک کنند؛ با آنها روابط دوستانهای داشت، به آنها اظهار علاقه میکرد، شاید اظهار کوچکی می‌کرد. با این دولت، آمریکائیها این کار را کردند. اینجور نبود که دولتی که در تهران سر کار است، یک دولت ضد آمریکائی باشد؛ نه، با آنها دوست بود؛ اما منافع استکباری اقتضاء کرد، آمریکائیها با انگلیسها همدست شدند، پولها را برداشتند آوردند اینجا و کار خود را کردند. عنصر اصلی کودتا در تهران، یک فرد آمریکائی بود؛ اسمش هم معلوم است، شخصش هم مشخص است، بنده هم کاملاً اطلاع دارم، در کتابها هم نوشتهاند. بعد که کودتا را به ثمر رساندند و شاه را که فرار کرده بود، به اینجا برگرداندند، شدند همهکارهی کشور؛ یعنی زمام اختیار کشور را در دست گرفت.( بیانات در دیدار دانش‌آموزان‌ و دانشجویان ۱۰/۸/۹۱)